Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 112 (5934 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
fahrdienstleiter U با سیستم کامپیوتری همه خطوط راه اهن رو کنترل میکند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rechtwinklig <adj.> U وابسته به خطوط عمود و زوایای راست [ریاضی]
senkrecht <adj.> U وابسته به خطوط عمود و زوایای راست [ریاضی]
zocken [Computerspiele spielen] U بازی های کامپیوتری کردن
Netzwerk {n} U شبکه [تلفنی] [کامپیوتری] [مخابراتی] [برقی] [اصطلاح روزمره]
Netz {n} U شبکه [تلفنی] [کامپیوتری] [مخابراتی] [برقی] [اصطلاح روزمره]
Bedienung {f} U کنترل
Überwachung {f} U کنترل
Beaufsichtigung {f} U کنترل
Gepäckaufgabe {f} U کنترل چمدان ها
Fernbedienung {f} U کنترل از دور
Bedienungshebel {m} U اهرم کنترل
Bedienungsknopf {m} U دکمه کنترل
Bedienungspult {n} U میز کنترل
Bedienungsanleitung {f} U دستورالعمل کنترل
Fernbedienung {f} U ریموت کنترل
ungeprüft <adj.> U کنترل نشده
nicht verifiziert <adj.> U کنترل نشده
nicht überprüft <adj.> U کنترل نشده
Fernbedienung {f} U کنترل از راه دور
amtliche Preisregelung {f} U کنترل قیمت رسمی
sich gehen lassen U کنترل از دست دادن
aus sich herausgehen U کنترل از دست دادن
verwahrlosen U کنترل از دست دادن
verschludern U کنترل از دست دادن
den Verkehr regeln U [جریان] ترافیک را کنترل کرن
sich zurückhalten U خود را بازداشتن [کنترل کردن]
sich in der Gewalt haben U خود را بازداشتن [کنترل کردن]
sich beherrschen U خود را بازداشتن [کنترل کردن]
Bekämpfung {f} ; U مهار [ جلوگیری ] [ کنترل ] [مبارزه]
Jemanden an die Kandare nehmen U کسی را تحت کنترل دراوردن
Fernbedienung {f} U [دستگاه] کنترل از راه دور
unter Kontrolle von Jemandem sein U زیر کنترل کسی بودن
ohne Beanstandung [Prüfberichtsvermerk] U رضایت بخش [در یادداشت گزارش کنترل]
jemandem unterstellt sein U زیر کنترل [نظارت] کسی بودن
Eindämmung {f} [von etwas] U مهار [ جلوگیری از] [ کنترل ] [مبارزه با] [چیزی]
jemandem unterstehen U زیر کنترل [نظارت] کسی بودن
Fernbediener für den Fernseher U کنترل کننده از راه دور برای تلویزیون
Er konnte kaum an sich halten. U او [مرد] بزور توانست خودش را کنترل کند.
Fernbediener für die Klimaanlage U کنترل کننده از راه دور برای تهویه هوا
Jemanden an der kurzen Leine halten U کسی را دائما کنترل کردن [مثال مشکوکان به جرمی ]
etwas [Genitiv] Herr werden U چیزی را تحت کنترل آوردن [وضعیتی یا گروهی از مردم]
die Krise kriegen <idiom> U کنترل [خود] را از دست دادن [از کوره در رفتن] [اصطلاح]
hysterisch werden U دچار حمله خنده [احساسات ] غیر قابل کنترل شدن
in Hysterie verfallen U دچار حمله خنده [احساسات ] غیر قابل کنترل شدن
Er verlor die Kontrolle über sein Auto und prallte seitlich gegen einen Baum. U او [مرد] کنترل خودرو را از دست داد و از پهلو به درخت خورد.
Despotismus {m} U سیستم استبدادی
Fußbodenheizung {f} U سیستم گرمایش از کف زمین
Problem mit der Elektrik U خرابی در سیستم الکتریکی
Bimetallismus {m} U سیستم پول دو فلزی
Bimetallismus {m} U سیستم پول طلا و نقره
Anmelden {n} U ورود به سیستم [رایانه شناسی]
Scientology {f} U ساینتولوژی [یک نوع سیستم مذهبی]
Anhänger {m} U هواخواه سیستم اقتصادی مشترک
Fußbodenheizungen {pl} U سیستم های گرمایش از کف زمین
Es bleibt der Zukunft vorbehalten, die Studie unter besser kontrollierten Bedingungen zu wiederholen. U این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
Protokollierung {f} U ورودی داده به سیستم [رایانه شناسی]
Logdateischreibung {f} U ورودی داده به سیستم [رایانه شناسی]
Dualsystem {n} U سیستم عددی دوگانه [متشکل از صفر و یک]
Erfassung {f} U ورودی داده به سیستم [رایانه شناسی]
Umgestaltung {f} [von etwas] U تغییر پایه سیستم کاری [چیزی]
Grunderneuerung {f} [von etwas] U تغییر پایه سیستم کاری [چیزی]
Runderneuerung {f} [von etwas] U تغییر پایه سیستم کاری [چیزی]
einmaliges Anmelden U ورود یگانه به سیستم [رایانه شناسی]
anmelden U وارد شدن به سیستم [رایانه شناسی]
[gründlicher] Umbau [von etwas] U تغییر پایه سیستم کاری [چیزی]
ein Vergleich der Steuersysteme in Italien und Spanien U مقایسه سیستم های مالیاتی در ایتالیا و اسپانیا
sozialversichert sein U بوسیله سیستم تامین اجتماعی بیمه بودن
Er schneidet Gesichter. U او دهن کجی میکند.
Alle Zugriffe auf die Datenbank werden protokolliert. U تمام دسترسی ها به بانک اطلاعاتی در سیستم ثبت خواهند شد.
gewachsenes System, das nicht mehr weiterentwickelt werden kann U سیستم رشد کرده ای که دیگر قابل توسعه نباشد
Die SI-Einheit der Kraft ist das Newton. U یکای سیستم بین المللی نیرو نیوتن است.
Unterbrechung {f} U قطع برق [ مدت زمانی که سیستم کار نمیکند ]
Ausfall {m} U قطع برق [ مدت زمانی که سیستم کار نمیکند ]
Bei so etwas [Da] werde ich wirklich sauer. U این من را واقعا عصبانی میکند.
Die Ausnahme bestätigt die Regel. U استثنا قاعده را ثابت میکند.
Von welchem Gleis fährt er ab? U از کدام خط [قطار] حرکت میکند؟
Wie funktioniert das? U این چطور کار میکند؟
Diese Software läuft nicht unter Windows. U این نرم افزار در سیستم ویندوز کار نمی کند.
Wann fährt der nächste Zug nach München? U قطار بعدی به مونیخ کی حرکت میکند؟
Wann ist der Laden geöffnet [geschlossen] ? U این مغازه کی باز میکند [میبندد] ؟
Um welche Zeit macht die Bank auf? U بانک ساعت چند باز میکند؟
Anschlag {m} U توقف [برخورد] [محدودیتی برای حرکت یک سیستم مکانیکی و یا تکه ای] [مهندسی]
Sperre {f} U توقف [برخورد] [محدودیتی برای حرکت یک سیستم مکانیکی و یا تکه ای] [مهندسی]
Endanschlag {m} U توقف [برخورد] [محدودیتی برای حرکت یک سیستم مکانیکی و یا تکه ای] [مهندسی]
Kanal {m} U وسیله ای [یا کسی] که چیزی [اطلاعات] را ارسال میکند
[Verb] doch U روی [فعلی که همراه می آید] تکیه میکند
Wie tickt er [sie] ? U او [مرد ] [زن] چطور [از نظر روانی] عمل میکند؟
fünftes Rad U جفت ساز که خودرو را به تریلر وصل میکند
Um wie viel Uhr fährt er ab? U ساعت چند [قطار یا اتوبوس] حرکت میکند؟
Sei vorsichtig ! Kirschsaft macht Flecken. U مواظب باش ! آب گیلاس لکه دار میکند.
Es geht. U این کار میکند. [برای مثال دستگاه]
Die Tagesschau U نگاه روز ، اسم روزنامه یا تلویزیون که گزارش را اهدا میکند
Rausschmeißer {m} U دربانی که درنمایش ها وغیره اشخاص اخلالگر راخارج میکند
Achtung, vorausfahrende Kolonne! [Warnhinweis] U احتیاط کاروان در جلو حرکت میکند ! [تذکر اخطاریه ]
Die Mannschaft kommt in die zweite Runde. U این تیم به مرحله دوم [بازی] پیشروی میکند.
Türsteher {m} U دربانی که درنمایش ها وغیره اشخاص اخلالگر راخارج میکند
Regelmäßiges Training macht Herz und Lunge belastbarer. U ورزش به طور منظم قلب و ریه ها را تقویت میکند.
etwas [Akkusativ] aus der Hand geben U ول کردن چیزی [کنترل یا هدایت چیزی]
Simulant {m} U کسی که خود را بناخوشی میزند و از زیر کارشانه خالی میکند
Pendler {m} U کسی که هر روز از خانه به سر کار یک مسافت را رفت و آمد میکند
abgebrochene Worte U واژه های ناواضح و گنگ [وقتی کسی صحبت میکند]
etwas schwellt Jemanden U چیزی شکم کسی را پر میکند [اصطلاح مشکل وپیچیده درسطح بالا ]
Die Mannschaft stellt sich neu auf, nachdem sie die meisten ihrer Spitzenspieler verloren hat. U این تیم پس از از دست دادن بسیاری از بازیکنان درجه یک خود بازسازی میکند.
Fußballanhänger, der systematisch alle Auswärtsspiele seiner Mannschaft besucht U طرفدار فوتبال که مرتب همه بازیهای دور [از خانه] تیم خود را دیدار میکند.
bändigen U کنترل کردن [مهار کردن]
Er lässt sich von ihr vorne und hinten [nach Strich und Faden] bedienen. U او [مرد] او [زن] را وادار میکند بطور کامل برای او [مرد] پیشخدمتی کند.
gestützter Anschlag U کشیدن سیم گیتار [کلاسیک] [انگشت به روی سیم همسایه کوتاه مدت تکیه میکند]
unter Kontrolle halten U کنترل کردن [مهار کردن] [بازرسی کردن] [نظارت کردن]
Rechtsprechungsrecht {n} U قانون موضوعه [رویه ای که قاضی قانون جنایی در موضوع خاصی اعمال میکند و از ان به بعد سابقه میشود] [حقوق]
[nicht kodifiziertes] Präzedenzrecht {n} U قانون موضوعه [رویه ای که قاضی قانون جنایی در موضوع خاصی اعمال میکند و از ان به بعد سابقه میشود] [حقوق]
Räuber {m} U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
Recent search history Forum search
2Eine Bitte an Web Master!:-): Wir müssen jedesmal "(code amniati) schreiben bei jeder Frage..das nimmt viel Zeit:-(( und man verzichtet langsam auf diese Website..ich mag Ihre Website sehr ..aber..
2Cool کلمه را بعضی درجاهای مختلف استفاده میکند ولی معنای سرد را نمدهد.
2Cool کلمه را بعضی درجاهای مختلف استفاده میکند ولی معنای سرد را نمدهد.
2Kontrast
1übernahmeersuchen
1Darauf,wofür,woran,woüber,wozu ,woüber
3فرق نميكند
0آدم باید کارش را دوست داشته باشد تا احساس خستگی نکند
0چقدر بد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com